Log in

goodpods headphones icon

To access all our features

Open the Goodpods app
Close icon
Dastan-e Mousighi | داستان موسیقی - ۱۱. ناسیونالیسم و پریمیتیویسم

۱۱. ناسیونالیسم و پریمیتیویسم

10/06/19 • 15 min

Dastan-e Mousighi | داستان موسیقی

در برنامه‌ی قبل با مکتب‌هایی مثل امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم آشنا شدیم. این برنامه را با مکتب‌هایی مثل ناسیونالیسم و پریمیتیویسم پی می‌گیریم.

* *

یکی از جنبش‌های موسیقی مدرن که از قرن نوزدهم شروع شد ملی‌گرایی بود. در این جنبش آهنگسازها به عناصر ملّی مثل ترانه‌ها، رقص‌ها، و ریتم‌های محلی یا موضوع‌های تاریخی و اشعار ملی توجه خاصی داشتند. این جنبش را می‌شود واکنشی به سلطه‌ی موسیقی آلمانی دانست. از آهنگسازهای ملی‌گرا می‌شود به موسوروسکی و کورساکف روسی، اسمتانا و دورژاک آهنگسازهای چک، بلا بارتاک مجارستانی، و کاپلند، گرشوین، و آیوز آهنگسازهای آمریکایی اشاره کرد.

با هم به اثری از موسورسکی به نام «تابلوهای نقاشی در یک نمایشگاه» گوش می‌دهیم. در این اثر، خواننده‌ای در مقابل قلعه‌ای تاریخی در حال خواندن ترانه‌ای محلی است. این اثر را موسوروسکی در اصل برای پیانو و متأثر از تابلوهای نقاشی یکی از دوستانش نوشته.

موسورسکی و دوست نقاشش به هنر روسی خیلی اهمیت می‌دادند و وقتی که دوست نقاش موسورسکی از دنیا می‌رود، نمایشگاهی از آثارش به یاد او برگزار می‌شود. موسوروسکی بعد از بازدید از نمایشگاه این قطعه‌ی چند موومانی را در مدت کوتاهی می‌نویسد. با هم به قسمتی از این اثر که موریس راول، آهنگساز فرانسوی، آن را برای ارکستر تنظیم کرده گوش می‌دهیم.

* *

پریمیتیویسم یکی دیگر از مکتب‌های قرن بیستم بود. در این سبک ‌آهنگسازها از فرهنگ‌های بدوی برای نوشتن آثارشان الهام می‌گرفتند. ایگور استراوینسکی روسی در دوره‌ای از زندگی‌اش این سبک را در آثارش به کار برد. یکی از این کارها باله‌ی «پرستش بهار» است. اولین اجرای این باله خیلی جنجال به پا کرد چون موسیقی و رقص این اثر با باله‌های متداول خیلی متفاوت بود. موضوع این باله مراسمی مذهبی در جامعه‌ای بدوی است که در آن دختر جوانی تا حد مرگ می‌رقصد تا جانش را فدای خداوند بهار کند. استراوینسکی برای ایجاد فضایی بدوی ‌از آکوردهایی استفاده کرد که در آن دوره چندان متداول نبود. در برنامه‌ی قبل گفتیم که از به صدا درآمدن همزمان دو یا چند نت آکورد بوجود می‌یاد. یکی از آکوردهای غیرمتعارفی که در این اثر زیاد شنیده می‌شود این است:

حالا با هم به قسمتی از باله‌ی پرستش بهار گوش می‌دهیم.

* *

یکی دیگر ازمکتب‌هایی که در قرن بیستم رواج پیدا کرد،‌ sound mass یا توده‌ی صدا بود. در این سبک عناصر موسیقی مثل ملودی، ریتم، و هارمونی به مفهوم سنتی وجود نداشت.

در نتیجه اثر بیشتر به توده‌ای از صدا شبیه بود. با هم به اثری از آهنگساز لهستانی،‌ کریستف پندرسکی،‌ به نام «مرثیه‌ای برای قربانیان هیروشیما» گوش می‌دهیم. همونطور که با هم می‌شنویم این اثر توده‌ای از صداست بدون جزئیاتی قابل تشخیص که ۵۲ ساز زهی آن را اجرا می‌کنند. خود پندرسکی درباره این اثر می‌گوید: «این مرثیه بیانگر این است که فداکاری هیروشیما هرگز فراموش نمی‌شود.»

* *

در قرن بیستم، آهنگسازها صداهای موسیقایی را دیگر محدود به نت‌های موسیقی نمی‌دانستند بلکه تمام صداهای محیط اطراف را، از ترافیک و بوق ماشین و صدای اره گرفته تا صدای پرنده و آب و باد، جزو صداهای موسیقایی می‌دانستند و از آن‌ها در آثارشان استفاده می‌کردند. این تحول باعث شد که دست آهنگسازها در انتخاب منابع صدایی بازتر شود.

با هم به اثری از لوچیانو بریو به نام سیکوینزا برای آواز گوش می‌دهیم. در این اثر آهنگساز علاوه بر علائم موسیقایی از علامت‌های دیگری هم استفاده کرده و دست خواننده را باز گذاشته تا بنا به تعبیر خودش این قطعه را اجرا کنه. این برنامه را با شنیدن تعبیر کتی بربریان، خواننده سوپرانو، از این اثر به پایان می‌بریم.

* *

در این برنامه با چند مکتب مدرن در قرن بیستم آشنا شدیم. در برنامه‌ی بعد، داستان موسیقی را با معرفی چند مکتب دیگر قرن بیستم پی می‌گیریم.

plus icon
bookmark

در برنامه‌ی قبل با مکتب‌هایی مثل امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم آشنا شدیم. این برنامه را با مکتب‌هایی مثل ناسیونالیسم و پریمیتیویسم پی می‌گیریم.

* *

یکی از جنبش‌های موسیقی مدرن که از قرن نوزدهم شروع شد ملی‌گرایی بود. در این جنبش آهنگسازها به عناصر ملّی مثل ترانه‌ها، رقص‌ها، و ریتم‌های محلی یا موضوع‌های تاریخی و اشعار ملی توجه خاصی داشتند. این جنبش را می‌شود واکنشی به سلطه‌ی موسیقی آلمانی دانست. از آهنگسازهای ملی‌گرا می‌شود به موسوروسکی و کورساکف روسی، اسمتانا و دورژاک آهنگسازهای چک، بلا بارتاک مجارستانی، و کاپلند، گرشوین، و آیوز آهنگسازهای آمریکایی اشاره کرد.

با هم به اثری از موسورسکی به نام «تابلوهای نقاشی در یک نمایشگاه» گوش می‌دهیم. در این اثر، خواننده‌ای در مقابل قلعه‌ای تاریخی در حال خواندن ترانه‌ای محلی است. این اثر را موسوروسکی در اصل برای پیانو و متأثر از تابلوهای نقاشی یکی از دوستانش نوشته.

موسورسکی و دوست نقاشش به هنر روسی خیلی اهمیت می‌دادند و وقتی که دوست نقاش موسورسکی از دنیا می‌رود، نمایشگاهی از آثارش به یاد او برگزار می‌شود. موسوروسکی بعد از بازدید از نمایشگاه این قطعه‌ی چند موومانی را در مدت کوتاهی می‌نویسد. با هم به قسمتی از این اثر که موریس راول، آهنگساز فرانسوی، آن را برای ارکستر تنظیم کرده گوش می‌دهیم.

* *

پریمیتیویسم یکی دیگر از مکتب‌های قرن بیستم بود. در این سبک ‌آهنگسازها از فرهنگ‌های بدوی برای نوشتن آثارشان الهام می‌گرفتند. ایگور استراوینسکی روسی در دوره‌ای از زندگی‌اش این سبک را در آثارش به کار برد. یکی از این کارها باله‌ی «پرستش بهار» است. اولین اجرای این باله خیلی جنجال به پا کرد چون موسیقی و رقص این اثر با باله‌های متداول خیلی متفاوت بود. موضوع این باله مراسمی مذهبی در جامعه‌ای بدوی است که در آن دختر جوانی تا حد مرگ می‌رقصد تا جانش را فدای خداوند بهار کند. استراوینسکی برای ایجاد فضایی بدوی ‌از آکوردهایی استفاده کرد که در آن دوره چندان متداول نبود. در برنامه‌ی قبل گفتیم که از به صدا درآمدن همزمان دو یا چند نت آکورد بوجود می‌یاد. یکی از آکوردهای غیرمتعارفی که در این اثر زیاد شنیده می‌شود این است:

حالا با هم به قسمتی از باله‌ی پرستش بهار گوش می‌دهیم.

* *

یکی دیگر ازمکتب‌هایی که در قرن بیستم رواج پیدا کرد،‌ sound mass یا توده‌ی صدا بود. در این سبک عناصر موسیقی مثل ملودی، ریتم، و هارمونی به مفهوم سنتی وجود نداشت.

در نتیجه اثر بیشتر به توده‌ای از صدا شبیه بود. با هم به اثری از آهنگساز لهستانی،‌ کریستف پندرسکی،‌ به نام «مرثیه‌ای برای قربانیان هیروشیما» گوش می‌دهیم. همونطور که با هم می‌شنویم این اثر توده‌ای از صداست بدون جزئیاتی قابل تشخیص که ۵۲ ساز زهی آن را اجرا می‌کنند. خود پندرسکی درباره این اثر می‌گوید: «این مرثیه بیانگر این است که فداکاری هیروشیما هرگز فراموش نمی‌شود.»

* *

در قرن بیستم، آهنگسازها صداهای موسیقایی را دیگر محدود به نت‌های موسیقی نمی‌دانستند بلکه تمام صداهای محیط اطراف را، از ترافیک و بوق ماشین و صدای اره گرفته تا صدای پرنده و آب و باد، جزو صداهای موسیقایی می‌دانستند و از آن‌ها در آثارشان استفاده می‌کردند. این تحول باعث شد که دست آهنگسازها در انتخاب منابع صدایی بازتر شود.

با هم به اثری از لوچیانو بریو به نام سیکوینزا برای آواز گوش می‌دهیم. در این اثر آهنگساز علاوه بر علائم موسیقایی از علامت‌های دیگری هم استفاده کرده و دست خواننده را باز گذاشته تا بنا به تعبیر خودش این قطعه را اجرا کنه. این برنامه را با شنیدن تعبیر کتی بربریان، خواننده سوپرانو، از این اثر به پایان می‌بریم.

* *

در این برنامه با چند مکتب مدرن در قرن بیستم آشنا شدیم. در برنامه‌ی بعد، داستان موسیقی را با معرفی چند مکتب دیگر قرن بیستم پی می‌گیریم.

Previous Episode

undefined - ۱۰. امپرسیونیسم،‌ اکسپرسیونیسم و نئوکلاسیسم

۱۰. امپرسیونیسم،‌ اکسپرسیونیسم و نئوکلاسیسم

در دو برنامه‌ی قبلی با موسیقی دوره‌ی رمانتیک آشنا شدیم. در این برنامه داستان موسیقی را در قرن بیستم پی می‌گیریم.

از حدود سال‌های ۱۸۹۰ به بعد، به آثاری که با ارزش‌های موسیقی سنتی اروپا متضاد بود مدرن می‌گفتند. آهنگسازهای مدرن پیرو مکتب‌های مختلفی بودند.

یکی از مکتب‌های موسیقی مدرن اکسپرسیونیسم بود که پیشرو آن آرنولد شوئنبرگ، آهنگساز اتریشی بود.

موسیقی شوئنبرگ تفاوت عمده‌ای با موسیقی اروپایی قرن‌های ۱۷ تا ۱۹ میلادی داشت. تا قبل از قرن بیستم، موسیقی اروپایی تونال بود، یعنی در گام مشخصی نوشته می‌شد. گام به مجموعه‌ای از نتها گفته می‌شود که در آن یک نت از بقیه نت‌ها مهم‌تر است. معمولا اسم هر گام از آن نت کلیدی گرفته می‌شود. مثلا اگر در گامی نت «دو» نقش کلیدی را دارد، در اصطلاح موسیقی اسم آن گام، گام «دو» است. موسیقی اروپایی بین قرون ۱۷ تا ۱۹ میلادی موسیقی تونال بود. یعنی اگر قطعه‌ای در گام «دو» شروع می‌شد با همان گام «دو» هم تمام می‌شد.

در اواخر دوره‌ی رمانتیک، در آثار‌ آهنگسازهایی مثل واگنر، اگرچه آثار موسیقی همچنان تونال بودند اما تغییرات اساسی‌ای رخ داد. مثلا، اگر واگنر قطعه‌ای را در گام «دو» شروع می‌کرد، لزوما آن را در همان گام هم تمام نمی‌کرد، بلکه در گام دیگری مثلا گام «می‌» به پایان می‌برد.

شوئنبرگ، ایده‌ی واگنر را بسط داد و سبک جدیدی برای نوشتن یک اثر موسیقی ابداع کرد. در سبک ابداعی او و پیروانش که به مکتب اکسپرسیونیسم معروف است،‌ در یک قطعه موسیقی همه‌ی نت‌ها به یک اندازه اهمیت داشت. به عبارت دیگر، در این سبک آثار موسیقی در گام مشخصی نوشته نمی‌شد. این نوع آثار به موسیقی آتونال یا بدون تونالیتی و یا موسیقی بدون گام معروف بود.

با هم به یکی از آثار آتونال آرنولد شوئنبرگ برای پیانو گوش می‌دهیم. این اثر با آثاری که تا حالا شنیدیم خیلی متفاوت است. مهم‌ترین دلیلش این است که گام مشخصی ندارد. نکته‌ی دیگر اینکه ملودی این اثر به آسانی قابل تشخیص نیست و به همین دلیل به آسانی هم در خاطر نمی‌ماند.

* *

یکی دیگر از مکتبی‌های مدرن، مکتب امپرسیونیسم است. آثار موسیقی امپرسیونیست، مثل آثار نقاشی این سبک، حالتی رؤیاگونه داشت و اهمیت چندانی به جزئیات نمی‌داد. آهنگسازهای امپرسیونیست ‌ تنها حال و هوای کلی شعر یا داستان را به زبان موسیقی در می‌آوردند. آثار این آهنگسازها برای شنونده‌های موسیقی سنتی اروپایی غریب بود. شنونده‌های موسیقی تونال به توالی قاعده‌مندی از آکورد‌ها عادت داشتند. به دو یا چند نت که با هم به صدا در بیاید آکورد می‌گویند، مثلِ ....

حالا به یکی از توالی‌های متداول آکوردها در موسیقی تونال گوش کنید:

آهنگسازهای امپرسیونیسم چندان به توالی آکوردهای سنتی توجهی نداشتند. کلود دبوسی از جمله آهنگسازهایی بود که بدون توجه به این توالی‌های متداول، نت‌ها را به ترتیبی روی هم می‌چید و کنار هم می‌گذاشت که به گوش خودش خوشایند می‌آمد. به این نمونه از توالی مورد پسند دبوسی که در یکی از آثارش به کار برده گوش کنید:

با هم به قسمتی از موومان سوم سوئیت بارگامسک به نام مهتاب، اثر کلود دبوسی، برای پیانو گوش می‌دهیم. خیلی از خصوصیات آثار دبوسی به سبک امپرسیونیست نزدیک است، اما دبوسی سبکش را به سبک سمبولیزم که از ادبیات برگرفته بود نزدیک‌تر می‌دانست. اثری را که می‌شنویم، برداشتی است آزاد از شعری به همین نام.

در اوایل قرن بیستم آهنگسازهایی هم بودند که ‌همچنان موسیقی تونال می‌نوشتند. به این آهنگسازها که از فرم‌ها و ژانرهای دوره‌ی کلاسیک استفاده می‌کردند نئوکلاسیک می‌گفتند. از جمله‌ی این آهنگسازها می‌شود به موریس راول،‌ فرانسیس پولنک، نادیا بولانژه، و آرون کوپلند اشاره کرد. این برنامه را با شنیدن قسمتی از کنسرتوی فرانسیس پولنک، برای دو پیانو و ارکستر به پایان می‌بریم. همان‌طور که به یاد دارید،‌ کنسرتو یکی از ژانرهای معمول دوره‌ی کلاسیک بود. به علاوه‌ ملودی این اثر ساده و جذاب و به یاد ماندنی است، مثل آثار دوره‌ی کلاسیک.

* *

در این برنامه با چند سبک قرن بیستم آشنا شدیم. در برنامه‌ی بعد به چند سبک دیگر قرن بیست خواهیم پرداخت.

Next Episode

undefined - ۱۲. موسیقی الکترونیک، تجربی، و مینیمالیست

۱۲. موسیقی الکترونیک، تجربی، و مینیمالیست

در برنامه‌ی قبل با چند مکتب مدرن آشنا شدیم. در این برنامه با چند سبک و ژانر دیگر در قرن بیستم آشنا می‌شویم و به آثاری از آهنگسازان معاصر گوش می‌دهیم.

* *

در برنامه‌ی قبل گفتیم که در قرن بیستم،‌ برای خیلی از آهنگسازها دیگر صداهای موسیقایی تنها محدود به چند نت موسیقی نبود. خیلی از آهنگسازها در آثارشان از صداهای محیط مثل صدای پرنده‌ها، ارّه، آب، بوق ماشین،‌ باد و مثل آن استفاده می‌کردند. این تحول دست آهنگسازها را در انتخاب منابع صدایی بازتر کرد. موسیقی الکترونیکی از این تحول بیشترین بهره را برد. آهنگسازهای موسیقی الکترونیک گاهی صداهای محیط را عیناً و گاهی هم با کمی دستکاری در کارهای‌شان استفاده می‌کردند. مثلاً «ترافیک شب» اثر پال لنسکی با ضبط صدای رفت و آمد ماشین‌ها در شب و دستکاری آنها درست شده. با هم به قسمتی از این اثر گوش می‌دهیم.

موسیقی الکترونیکی می‌تونه ترکیبی از سازها با صداهای دور و بر ما باشد. «زندگی شهری» اثر استیو رایش یکی از این کارهاست که برای مجموعه‌ای از سازها و صداهایی که رایش از محیط اطرافش در نیویورک ضبط کرده نوشته شده. صداهای زیادی را در این اثر می‌شنویم مثل همهمۀ مردم، بوق ماشین، ضربان قلب، به هم خوردن در، آژیر پلیس و ماشین آتش‌نشانی، صدای جرثقیل و خیلی چیزهای دیگر. رایش این صداها را روی سه ساز کیبورد ذخیره می‌کند تا گروه سازها را هنگام اجرای زنده همراهی کنند.

با هم به قسمتی از «زندگی شهری» اثر استیو رایش گوش می‌دهیم.

* *

پیشرفت تکنولوژی و آمدن نرم‌افزارهای جدید دستکاری و تغییر صداها را خیلی آسان‌تر کرده. آهنگسازها به جای صرف ساعت‌ها وقت برای چیدن و چسباندن حلقه‌های نوار کاست، از نرم افزارها استفاده می‌کنند.

* *

اصطلاح موسیقی تجربی عموماً به دسته‌ای از آهنگسازهای آمریکایی بین سال‌های ۱۹۰۰ تا ۱۹۵۰ گفته می‌شود که می‌خواستند روش‌های کاملاً متفاوتی را در نوشتن آثار موسیقایی تجربه کنند. استفاده از صداهایی متفاوت با صداهای موسیقی سنتی دستمایه‌ی اصلی بسیاری از این تجربه‌ها بود. در بعضی از این تجربه‌ها، آهنگسازها از سیم‌های داخل پیانو استفاده می‌کردند، مثل جان کیج. او در دوره‌ای از زندگی‌اش برای گروه رقصی موسیقی می‌نوشت. در یکی از پروژه‌ها قرار بود کیج برای رقصنده‌ها اثری برای سازهای کوبه‌ای بنویسد. اما سنی که قرار بود در آن گروه رقص برنامه اش را اجرا کند فقط جای یک پیانو را داشت. جان کیج به این فکر می‌افتد که با استفاده از اشیائی مثل پیچ و مهره و کاغذ و چوب و غیره که داخل پیانو و لابلای سیم‌ها جا داده می‌شد،‌ از پیانو صداهایی تولید کند مشابه صدای سازهای کوبه‌ای. با هم به قسمتی از این اثر جان کیج گوش می‌دهیم.

* *

یکی دیگر از مکتب‌های قرن بیستم مینیمالیسم بود. مواد موسیقی‌ای که در آثار مینیمالیست به کار می‌رود خیلی محدود است. برای مثال تمام قطعه شامل تم یا الگوی ریتمی کوتاهی است که به دفعات تکرار می‌شود. بنابراین اثر موسیقی مینیمالیستی از تکرار زیاد یک الگوی صدایی و تغییراتی تدریجی در آن به وجود می‌آید.

یکی از اولین آثار مینیمالیستی را استیو رایش برای دو پیانو نوشته. این اثر که «پیانو فیز» نام داره، با ملودی کوتاهی که دو پیانیست همزمان می‌نوازند شروع می‌شود. بعد از چند بار تکرار همزمان ملودی، یکی از نوازنده‌های پیانو کمی از نوازنده‌ی دیگر پیشی می‌گیرد. این ملودی کوتاه در دست دو نوازنده مسیری طولانی را طی می‌کند و دچار تغییرات مختلفی می‌شود و در نهایت دوباره به حالت اولش شنیده می‌شود. با هم قسمتی از این اثر را می‌شنویم.

* *

این برنامه را با شنیدن اثر مینیمالیستی دیگری از آورو پارت آهنگساز معاصر، به نام «‌تابلو رازا» به پایان می‌بریم.

* *

در این برنامه به چند نمونه از آثار مدرن گوش دادیم. در برنامه‌ی آینده، داستان موسیقی را با شنیدن چند اثر دیگر از آهنگسازان معاصر به پایان می‌بریم.

Episode Comments

Generate a badge

Get a badge for your website that links back to this episode

Select type & size
Open dropdown icon
share badge image

<a href="https://goodpods.com/podcasts/dastan-e-mousighi-%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d9%85%d9%88%d8%b3%db%8c%d9%82%db%8c-123710/%db%b1%db%b1-%d9%86%d8%a7%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86%d8%a7%d9%84%db%8c%d8%b3%d9%85-%d9%88-%d9%be%d8%b1%db%8c%d9%85%db%8c%d8%aa%db%8c%d9%88%db%8c%d8%b3%d9%85-6228158"> <img src="https://storage.googleapis.com/goodpods-images-bucket/badges/generic-badge-1.svg" alt="listen to ۱۱. ناسیونالیسم و پریمیتیویسم on goodpods" style="width: 225px" /> </a>

Copy